یکی از سکانس‌های جذّابی که توی فیلم «رستگاری در شاوشنگ» دیدم، تیکه‌ای بود که آقای اندی(زندانی) برای گرفتنِ بودجۀ کتابخونۀ زندان، مدام نامه می‌فرستاد و ناامید نمی‌شد. انقدر نامه ارسال کرد تا بالاخره نتیجۀ کارش رو دید و بودجه به کتابخونه تعلق گرفت.

این سکانس می‌تونه زندگیِ هرکدوم از ما رو در بر بگیره، جدای از اینکه برای خواسته‌های شخصیِ خودمون باید تلاش کنیم، یک‌سری خواسته‌ها، منافعِ جمعی به ارمغان میارن. من مدّت‌ها فازِ بی‌خیالی رو انتخاب می‌کردم امّا بعد از مدّتی گفتم بذار منم امتحان کنم، تهش اینه که نتیجه‌ای در بر نداره ولی منم ساکت ننشستم!

اگه برنامه‌ای دارم یا از وبسایتی استفاده می‌کنم که مشکلی داره یا ایده‌ای برای بهترشدنش دارم چرا نگم؟ کنتور که نمی‌ندازه، بالاخره همۀ مدیرانِ وبسایت‌ها و برنامه‌ها که مثل مدیریت بیان نیستن و واقعا دوست دارن قدمی برای بهترشدنِ پروژه‌هاشون بردارن امّا در جریانِ مسائل نیستن. به همین خاطر، بیانِ تجربه‌های مختلف با کارایی‌های مختلف از طرف کاربرانِ مختلف قطعا کمک‌کننده‌ست.

برنامۀ آپ که معرف حضور همه‌تون هست، سال‌ها فونتش یکان بود که حقیقتا قدیمیه این فونت و در حدِّ برنامه‌ای با چنین مخاطبِ میلیونی نیست. من از قسمت ارسال نظری که در برنامه وجود داشت بهشون این نکته یا بعبارتی پیشنهاد رو گفتم که جواب هم دادن و گفتن در نسخه‌های بعدی این نکته رو لحاظ می‌کنیم و واقعا هم مدّتی بعد با بروزرسانی‌کردنِ آپ، متوجه شدم که فونت برنامه رو به ایران‌یکان که بسیار جذّاب‌تر هست تغییر دادن. نمی‌گم پیامِ من مسبب این اتّفاق بوده امّا شاید امثال منی وجود داشتن که پیام‌های مشترکشون در مورد تغییر فونت این نتیجه رو در بر داشته.

یا مثلا دیجی‌کالا، تحویل حضوری توی خیلی از شهراش فعال هست امّا برای شیراز که یه کلان‌شهر هم هست این امکان در حال حاضر وجود نداره. در همین مورد هم پیشنهادم رو مطرح کردم به این امید که افراد دیگری هم این کار رو انجام بدن تا این احساس نیاز در دیجی‌کالا بوجود بیاد.

یا حتّی بلاگفا، بلاگفایی که شاید خیلی از کاربرا، مدیرش یعنی آقای شیرازی رو یه آدمِ نچسب می‌دونن امّا بهش در مورد قالب پیام دادم و استقبال هم کرد. چند قالبِ جدید رو با هماهنگی براش فرستادم که مختصر هزینه‌ای بابتشون هم دریافت کردم و الآن توی لیست قالب‌هاش قرار داره.

پاراگراف قبل که نوشتم یه آهِ از ته دل کشیدم، می‌دونید چرا؟ چون برای سرویسِ بلاگفا که همسایه هست قدمی برداشتم امّا در مورد سرویس بلاگ بیان که سال‌هاست داخلش فعالیت دارم، نه!! دلیلش هم بخاطر عدم استقبال مدیریتش هست و بس. من که هیچی، چقدر بچه‌ها و دوستانِ پرانگیزه‌ای وجود داشته و دارن که حاضرن کلّی کارای خدماتی برای بیان انجام بدن امّا کو استقبال؟ اگه دیدید سلام منو بهش برسونید!

بهرحال هرکی هرچی می‌خواد بگه و آیۀ یأس بخونه دیگه در مورد من به شخصه اثری نداره چون من به این کار اعتقاد پیدا کردم و تلاشم رو می‌کنم در هیچ‌کجای این کرۀ خاکی، صرفا یه مصرف‌کننده نباشم و در حد خودم قدمی بردارم، قدمی که بخاطرش دیگران هم احساس خوبی پیدا می‌کنن قطعا :)