۲ مطلب با موضوع «خودنویسی :: تجربه‌های کاربردی» ثبت شده است.

مطرح‌کردنِ پیشنهاد

یکی از سکانس‌های جذّابی که توی فیلم «رستگاری در شاوشنگ» دیدم، تیکه‌ای بود که آقای اندی(زندانی) برای گرفتنِ بودجۀ کتابخونۀ زندان، مدام نامه می‌فرستاد و ناامید نمی‌شد. انقدر نامه ارسال کرد تا بالاخره نتیجۀ کارش رو دید و بودجه به کتابخونه تعلق گرفت.

این سکانس می‌تونه زندگیِ هرکدوم از ما رو در بر بگیره، جدای از اینکه برای خواسته‌های شخصیِ خودمون باید تلاش کنیم، یک‌سری خواسته‌ها، منافعِ جمعی به ارمغان میارن. من مدّت‌ها فازِ بی‌خیالی رو انتخاب می‌کردم امّا بعد از مدّتی گفتم بذار منم امتحان کنم، تهش اینه که نتیجه‌ای در بر نداره ولی منم ساکت ننشستم!

کمی همسو با تکنولوژی

کمی همسو با تکنولوژی

وقتی هنوز که هنوز است می‌بینم افرادی وجود دارند که با وجود داشتنِ گوشیِ هوشمند، برای یک کارت به کارت ساده هم که شده، دست‌به‌دامن دستگاه خودپرداز می‌شوند یا وقتی خیلی‌ها را می‌بینم که برای ساده‌ترین کارهای اینترنتی سر به این کافی‌نت و آن کافی‌نت می‌کنند دهانم به نشانۀ تعجّب باز می‌شود که آیا وقتش نرسیده که کمی همسو با ساده‌ترین مسائل تکنولوژی حرکت کنند؟ یاد گذشته می‌افتم، گذشته‌ای که آنچنان هم دور نیست. زمانی که برای تمدید بیمه‌نامۀ ماشین خودم را به هر آب و آتشی زدم که تاریخ اعتبارش منقضی نشود و آخر شب از آن دفتردار بیمه عاجزانه خواستم که نگذارد به فردا بکشد. الآن که یاد آن‌موقع می‌افتم هم تعجّب می‌کنم که چرا انقدر دست روی دست گذاشته‌بودم و تمدید بیمه‌نامه را به روز آخر موکول کرده‌بودم و از قضا بیشتر تعجّب می‌کنم که چرا زودتر از آن‌موقع اسم شرکت‌های مقایسۀ بیمه‌ای مثل بیمیتو به گوشم نخورده‌بود.