نکاتی چند در مورد وبلاگ نویسی
۱۰ دی ۱۳۹۸ ساعت ۲۰
- تصمیم از سر احساس
شاید خیلی از اتفاقات زندگی مطابق میل ما نباشد امّا کار خاصی هم از ما بر نمیآید، مثلا هرروز با عضوی از خانواده درگیریم یا روزی که با همکلاسی یا همکارمان بحث و جدل نداشته باشیم اصلا وجود ندارد، حالمان گرفته میشود امّا بهرحال مجبوریم به تحمّل، شاید دلیلش این باشد که آنها بخشی از زندگیمان هستند. هرچه وابستگی و احساسات بیشتر باشد، دلکندن هم سختتر و حتی غیرممکن خواهد بود. مقدمهای کوتاه بیان شد تا برسم به وبلاگنویسی. شاید از نگاه خیلی از افرادی که نویسندگی را در نوشتن جملهای طنز در وضعیت واتساپ خودشان می دانند، وبلاگنویسی مسئلهای کاملا بیاهمیت باشد امّا برای من و شما که لذت وبلاگنویسی را تجربه کردهایم دیگر تبدیل به جزئی از وجودمان شدهاست. امّا قطعا این حس خوب به قدری هم نیست که بتواند در هر شرایطی ما را از حذف وبلاگمان منصرف کند!
اصلا بنظرم باید به وبلاگنویسی به چشم یک فرصت هم نگاه کرد، فرصتی برای درک این مسئله که همیشه همۀ اتفاقات مطابق میل ما رقم نخواهد خورد. منصفانه یاد روزهایی بیفتیم که مطلبی ارسال کردیم و بیشتر مخاطبینمان آن مطلب را درک کرده و کلی نظرهای خوشمزه برایمان فرستادند و ما هم لذت بردیم اما از آنطرف هم میبینیم که بعضی از مطالب هم مخالف داشته و حتی بحث و جدلی در آن شکل گرفته و تا حد توهین و این حرفها هم رسیده. اینجاست که وقت اثبات خودمان به خودمان است. باید دید منی که با مشاهدۀ چندین جمله بصورت نوشتاری بدون شنیدن هیچ صدا، نگاه و لحنِ تندِ همراه با عصبانیت تا این حد از کوره در رفتهام، اگر قرار باشد کسی در دنیای واقعی با من اینطور مخالفت کند چطور برخورد می کنم؟
چرا به چشم یک فرصت به آن نگاه نکنم؟ برای خودسازی، برای فحششنیدن(اصلا مگر میشود کسی بر حق حرف بزند و فحش نشنود؟ اگر هیچوقت فحش نشنیدی به خودت شک کن).
بالاخره شاید زمانی برسد که به سیم آخر بزنی و بگویی که این وبلاگ باید حذف شود، من میگویم همان موقع روی دکمۀ حذف وبلاگ کلیک نکن( باز خوب است که بلاگ بیان 48 ساعت مهلت می دهد اما بلاگفا در لحظه حذف میکند و من مطمئنم خیلی از بلاگفاییها بعد از حذف وبلاگشان پشیمان شدهاند که دیر بوده). بگذار کمی اعصابت آرام شود، آنوقت تصمیم بهتری خواهیگرفت چون آنموقع احساساتت بشدت بالا بوده و منطق هرگز بر احساساتت غلبه نمیکرده اما وقتی آرامتر شوی قطعا منطقیتر تصمیم خواهیگرفت .
گفتم دکمۀ حذف، ولی ثبت مطلب هم چاشنیاش میکنم. به محض این که عصبی شدی پست خداحافظی نزن و قالب وبلاگت را پاک نکن. با این کارها راه برگشت را برای خودت سخت می کنی و اگر تصمیم به برگشت هم داشتی احتمالا افکاری به سراغت بیایند و تو را در رودربایستی بیندازند. احتمالا یا واقعا برنمیگردی و یا حتی اگر هم برگشتی، نگاه سنگین مخاطبانت آزارت میدهد.
من خودم حسرتها میخورم که چرا در یک وبلاگ فعالیت نکردم، یک سر داشتم و هزار سودا که همهشان را حذف کردم و الان چقدر پشیمانم که چقدر حرفها و مطالبم که مربوط به سال ها پیش بوده حذف شده و هیچ خبری هم از آنها نیست. بگذار یک دفترچه مجازی داشته باشی از هر نوع مطلبی، گهگاهی به مطالب قدیمی و جدیدت و حتی نوع پاسخ به نظراتی که دادی نگاه کن و خود الانت را با قبل مقایسه کن و هرروز تلاش کن که بهتر از قبل شوی. اصلا فکر کن مُردی(دورازجان امّا بهرحال اتفاق خواهد افتاد)، چیزی از خودت بجا گذاشتی یا نه؟ اگر کیفیتش بالا باشد و چهارتا خدابیامرزی هم گیرت بیاید که عالیست.
- پست ثابت
وبلاگ مثل وبسایت نیست که قابلیتهای زیادی داشته باشد و بتوانی ابزارهای مختلفی را در گوشه و کنارش جا بدهی، عموما شکل سادهای دارد که از یک ستون تا سه ستون ارائه می شود. بعضی از وبلاگها دارای پست(های) ثابت هستند و سیستم پست ثابت طوری هست که همیشه در بالای صفحه قرار میگیرد. اگر یک مطلب داری که ثابت هست و کوتاه، حرفی نیست امّا بعضی از دوستان چندین مطلب بلندبالا را ثابت نگه داشتند بطوریکه وقتی میخواهی برسی به جدیدترین مطلب از بس اسکرول را پایین میبری دیگر خسته میشوی و منجر میشود به بیخیالشدن از مشاهدۀ آن وبلاگ.
- ظاهر وبلاگ
کمی متنها را ترازبندی کن، از فونت تاهوما دل بکن، اندازۀ فونتت رو بالا ببر، از قالب واکنشگرا استفاده کن تا حرفت در هر نوع دستگاهی قشنگتر به گوش مخاطب برسد.
- هوایی نشو
اگر چهارتا دنبالکننده پیدا کردی خیلی خودت را دست بالا نگیر، به کیفیتِ دنبالکننده توجه کن تا کمّیت. چه بسیار دیدم وبلاگهایی که صدها دنبالکننده دارند و تعداد نظرات و حتی پسندهایی که برای مطالبشان ثبت میشود به 10عدد هم نمی رسد. اخلاقت مثل روز اول وبلاگنویسیت باشد حتی بهتر از آنموقع، موقعی که اصلا بازدیدکننده ای نداشتی و وقتی یک دیدگاه برای مطلبت ارسال میشد چقدر ذوق میکردی و مخاطب را تحویل میگرفتی؟
- فریب سابقه و سن و سال
هرچه مشکل در این کشور وجود دارد تهش برمیگردد به همین موضوع، مسئولان عزیز از بس دلسوز تشریف دارند و خودشان را برتر میدانند هرگز به جوانها اعتماد نمیکنند و تماما به چشم حقارت به آنها نگاه میکنند و همهش عیب و ایراد میگیرند.
- دقت در دنبالکردن
حقیقتش را بخواهید بدانید هر وبلاگی ارزش دنبالکردن ندارد، پس هیچوقت حاضر نشوید بخاطر این که متقابلا دنبال شوید کسی را دنبال کنید. برای انتخابی که میکنید ارزش قائل باشید و مطلب فرد مقابل را بخوانید.
- زبان ساده
خدا به پیامبرانش هم گفته که به زبان قوم حرف بزنند، ما دیگر کی باشیم؟ کلماتی که به کار میبری ساده و همهفهم باشد تا طرفی که وقت میگذارد، بفهمد که چه میخواند.
- کمتر غر بزن
انقدر از زمین و زمان ننال، مشکلات همیشه بوده، هست و خواهد بود. کاش یکم بجای بیان مشکلات به فکر بیان راه حل و عملیکردنش و ارائه به مخاطب همراه با مستند باشیم تا به مخاطب دلگرمی دهیم.
- قدردان سرویس وبلاگ دهی
تنها حرفم به بیانیها نیست، در هر سرویسی که هستید قدر آن را بدانید. همین که بصورت رایگان مطلب منتشر میکنیم بدون اینکه دغدغۀ هزینه سرور، امنیت، فضا و این مسائل داشتهباشیم خودش جای شکر دارد.
- پاسخگویی به نظرات
وقتی مخاطبی برای مطلبت نظری ارسال میکند، دوست دارد جوابی هم ببیند؛ جواب سلام هم واجب هست و دیداری یا نوشتاری نمیشناسد.
- خودت باش
فضای مجازی برای بعضیها فرصتی است تا یک که چه عرض کنم هزارجور شخصیت دیگری باشند، خودت باش و مثل خودت رفتار کن، حرفهای دل خودت را بزن تا اگر سرنوشت طوری رقم خورد که یکروزی با مخاطبی دیدار کردی، آن شخص دهانش باز نماند از اینکه چه مینوشتی و چه هستی!
- کرسی را ول کن
هر کاری که کنی بحث و گفتوگو شکل میگیرد، اگر احساس کردی که حرف طرف مقابل به حق هست انقدر مغروربازی در نیاور و سعی نکن که حرفت را به کرسی بنشانی، شهامت عذرخواهی داشته باش و حرف حق را بپذیر.
- زیاد هم جدیش نگیر
وبلاگنویسی فضای قشنگیست امّا زیاد هم نباید آنرا جدی گرفت، باعث نشود که از زندگیت جا بمانی و همهاش سرت در سیستم و یا گوشی باشد، قطعا اهداف مهمی در سر داری که باید به آنها هم برسی و اگر بیجنبهبازی در بیاوری و وقت زیادی از زندگیت را صرف وبلاگنویسی کنی قطعا منجر به پشیمانی و در مواردی حذف وبلاگ خواهد شد.
موارد بالا حرفهایی بود از جنسِ زندگیِ وبلاگ نویسی من، که تکتکش را درک و تجربه کردم. از آنها آسان نگذرید، مجرّب هست و از دلبرآمده :)