مدّتی قبل که دقیقا بغل دستمون بعد از جمع‌شدنِ بانک یه هایپر بزرگ جاشو گرفت کلّی خوشحال شدیم از اینکه همسایه‌ای توی این سبک گیرمون اومده و تکمیل هست و ما هم راحت. طیِ مدّت‌زمانی که در مرحلۀ راه‌اندازی بودن چندباری به مغازۀ ما اومدن و از قضا با وجود اینکه قیمت‌هامون مقطوع هست به رسم همسایگی تخفیفی هم بهشون دادیم. گذشت و گذشت تا اینکه مغازه‌شون راه افتاد و رفتم دو تا دلستر خریدم که گفت قیمتشون می‌شه 55ت که برای شما 45ت و من هم با حس خوب از اینکه احترامِ دوطرفه‌ای شکل گرفته رفتم مغازۀ خودمون. نمی‌دونم چه شد که چشمم به قیمت‌ روی بطری‌ها افتاد و سرجمع می‌شد 41ت و گفتم منّتی گذاشت رو سرم امّا حتّی بیشتر از قیمت روی جلدش حساب کرده!

گذشت و گفتیم یه روغنِ جامد هم ازش بگیریم، وارد مغازه شدم و رفتم پیش یکی از شاگرداش که یه پسر نوجوون بود و بهش گفتم روغن جامد چی داری که دو تا مدل رو معرفی کرد و قیمت‌هاشون رو بهم گفت و منم یکیش رو انتخاب کردم. رفتم برای حساب که دوباره گفت قیمتش 440 هست ولی برای شما 350ت. قیمتِ 350 رو دقیقا پسرک هم بهم گفته‌بود و یقین پیدا کردم که این مردک داره زر مفت می‌زنه و 1ریال هم از قیمتِ خودشون برای من پایین‌تر نمی‌زنه و فقط داره دروغ می‌گه و منّتی هم می‌ذاره رو سرم. اومدم کپِ نامبارک رو باز کنم و بهش بگم چرا دروغ می‌گی؟ این قیمت رو که این پسربچه هم بهم گفته بود امّا سکوت کردم و اونبار دیگه شد آخرین دفعه‌ای که من از اون فرد خرید کردم و بعد از اون جریان به بچه‌های مغازۀ خودمون هم گفتم وقتی میان خرید فقط طبق قیمت‌های لیبل.

متاسفانه این قضیه در چند مورد از همسایه‌های دیگه‌مون هم وجود داره و آدم مجبور می‌شه بر خلاف میلش از اونها دیگه خرید نکنه یا حداقل کم کنه مقدارشو!