هوای همسایه

۱۸ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۱۱

مدّتی قبل که دقیقا بغل دستمون بعد از جمع‌شدنِ بانک یه هایپر بزرگ جاشو گرفت کلّی خوشحال شدیم از اینکه همسایه‌ای توی این سبک گیرمون اومده و تکمیل هست و ما هم راحت. طیِ مدّت‌زمانی که در مرحلۀ راه‌اندازی بودن چندباری به مغازۀ ما اومدن و از قضا با وجود اینکه قیمت‌هامون مقطوع هست به رسم همسایگی تخفیفی هم بهشون دادیم. گذشت و گذشت تا اینکه مغازه‌شون راه افتاد و رفتم دو تا دلستر خریدم که گفت قیمتشون می‌شه 55ت که برای شما 45ت و من هم با حس خوب از اینکه احترامِ دوطرفه‌ای شکل گرفته رفتم مغازۀ خودمون. نمی‌دونم چه شد که چشمم به قیمت‌ روی بطری‌ها افتاد و سرجمع می‌شد 41ت و گفتم منّتی گذاشت رو سرم امّا حتّی بیشتر از قیمت روی جلدش حساب کرده!

گذشت و گفتیم یه روغنِ جامد هم ازش بگیریم، وارد مغازه شدم و رفتم پیش یکی از شاگرداش که یه پسر نوجوون بود و بهش گفتم روغن جامد چی داری که دو تا مدل رو معرفی کرد و قیمت‌هاشون رو بهم گفت و منم یکیش رو انتخاب کردم. رفتم برای حساب که دوباره گفت قیمتش 440 هست ولی برای شما 350ت. قیمتِ 350 رو دقیقا پسرک هم بهم گفته‌بود و یقین پیدا کردم که این مردک داره زر مفت می‌زنه و 1ریال هم از قیمتِ خودشون برای من پایین‌تر نمی‌زنه و فقط داره دروغ می‌گه و منّتی هم می‌ذاره رو سرم. اومدم کپِ نامبارک رو باز کنم و بهش بگم چرا دروغ می‌گی؟ این قیمت رو که این پسربچه هم بهم گفته بود امّا سکوت کردم و اونبار دیگه شد آخرین دفعه‌ای که من از اون فرد خرید کردم و بعد از اون جریان به بچه‌های مغازۀ خودمون هم گفتم وقتی میان خرید فقط طبق قیمت‌های لیبل.

متاسفانه این قضیه در چند مورد از همسایه‌های دیگه‌مون هم وجود داره و آدم مجبور می‌شه بر خلاف میلش از اونها دیگه خرید نکنه یا حداقل کم کنه مقدارشو!