به دنبال احساس رضایت

۲۰ فروردين ۱۴۰۲ ساعت ۲۲

اینکه بتونی مهارت پیدا کنی تو لذّت‌بردنِ از داشته‌هات خیلی کار بزرگیه. اگه بهترین و بالاترین مدل از لپ‌تاپ، موبایل، خونه و هر چیز دیگه‌ای هم داشته‌باشی بعد از یه مدّت دوباره می‌بینی سریِ جدیدشون با امکانات و جذّابیتِ بیشتر به بازار اومده و باز دلت براشون غنج می‌زنه و با کمال تاسف احساس نارضایتی از داشته‌هات میاد سراغت.

تو زمینۀ حقوق هم همینطوره، مقدار حقوقی که یه روزی آرزوی قلبیت بوده رو بهش می‌رسی و کلّی کیف می‌کنی، امّا فقط کافیه مدّتی بگذره؛ دوباره حس نارضایتی برای رسیدن به عددِ جدید میاد سراغت و از همون مقداری که داری و شاید آرزوی خیلی‌هاست گلایه‌مند می‌شی!

واقعا راهکار این رضایتِ قلبی و از ته دل چیه؟ برای اینکه یه گوشی داشته باشی و همۀ کاراتو رواج بده و دیگه به یه گوشیِ دیگه فکر نکنی، برای اینکه مشخصاتِ سخت‌افزاریِ گوشی‌های دیگه دلتو نلرزونه و همچنان به گوشیِ خودت عشق بورزی باید دقیقا چکار کنی؟

در منطق مادی احساس رضایت معنا ندارد. آخرش دلزدگی و دیوانگی و خودکشیه!
بالاخره باید یه راهی داشته باشه!
راستش ماهایی که کلی توی محدودیت بودیم، وقتی خودمون با تلاش خودمون به چیزی میرسیم انقدر خوشحال میشیم که دیگه به چیزای فراتر وقت نمیکنیم فکر کنیم.
من با چیزای ساده هم خوشحال میشم، با خریدن یدونه شکلات حتی!
درسته قطعا خوشحال می‌شید ولی یقین دارم بعد از مدّتی دنبال چیز جدید و بالاتری می‌گردید که بهش برسید.
تلاش در راه کسب رضایت نسبت به محدود، بی‌هوده است؛ چرا که تصور پایان‌پذیری، افسردگی می‌آورد.
انسان ذاتا کمال طلب است؛ لذا باید جایگزین محدود‌ها(همان مادیات)، نامحدود‌ها (عالم معنا) را قرار دهیم و از قضا نارضایتی در نامحدود‌ها مطلوب هم هست.
نامحدودها اصلا خوب برای خیلی از ما جا نیفتاده!
سلام
فکر میکنم عمل به همون صحبت امام خمینی که گفتن همه ما مامور به تکلیف و وظیفه ایم نه نتیجه ، چاره کاره... نتیجه ای که ما به دست میاریم فقط بخشیش به ما وابسته ست، میلیون ها مولفه دیگه هم توش موثرن...
سلام
آدم گاهی تو تکلیف و وظیفۀ خودش هم می‌مونه!
تا بوده چنین بوده
متاسفانه!
موضوع وقتی شد مادیات ، یعنی محدود و پایان دار ، یعنی خسته شدن ، یعنی دل‌زدگی..
به همین خاطر اکثر خانواده هایی که به قول معروف مذهبی هستند و شرایط مالی رو به راهی هم ندارند ، از یک خانواده ثروتمند و بی اعتقاد نسبت به احوالات حاکم راضی ترن
آره قبول دارم، البته مذهبیِ واقعی!
میزان حس رضایت بسته به رابطه‌ی انتظار/تحقق (یا آن‌چه هست در مقابل آن‌چه باید/می‌تواند باشد) تعریف می‌شه. ساده‌ترین روش راضی بودن از زندگی اینه که یا توقعت از زندگی رو کم کنی (قانع باشی) یا تحقق داشته‌هاتو زیاد کنی (کسب ثروت، شهرت، مهارت و...) که هر دو روش موقتا جوابگو هستن اما در بلند مدت شکست می‌خورن. به نظر میاد کارآمدترین روش تعریف پویای انتظارات یا اصطلاحا هدف‌گذاری باشه.

خطاب به شروین: اولا خانواده‌ی مذهبی «راضی» نیستند، «قانع» هستند، این دو با هم فرق داره. ثانیا مذهب رضایت نمیاره، حس پذیرشی که در جامعه‌ی مذهبی به فرد مذهبی داده می‌شه رضایت میاره!
اینطوری که من متوجّه شدم همون هدف‌گذاری هم اگه صرفا دنیوی باشه باز موقتا جواب می‌دن!
تو منطق مادی جواب نداده.
جامعه‌شناسان غربی سال‌هاست تو کف این ماجرا موندن.
اگر جواب مادی داشت دیگه خدا و پیامبر و معاد می‌خواستیم چه کار!؟
چه عرض کنم :|
یک سری تجارب دینی هست که وقتی انسان اون رو تجربه می‌کنه، دیگه بیخیال دنیا و اهل دنیا میشه.
خیلی‌ها این تجربه رو دارن ولی متاسفانه راه علمی و منظم این تجربه آموزش داده نمیشه.

کسب معنویات گاهی اوقات چنان لذتی داره که آدم هر لحظه دوست داره بمیره و بره اون دنیا و به لذتش ادامه بده.
به امید اینکه چهارتا مسلمون بیان و این مسیرها رو شفاف‌سازی کنن.
به نظرم نباید دنبال توقف این‌چرخه باشیم
باید جهت بدیم و این دنبال امکانات جدید بودن را بزاریم به اینکه از اونها در راه درستش استفاده کنیم
اینجوری نه تنها بد نیست که سبب خیر میشه و حتی واجب
اینم حرفیه و بنظر منطقی میاد.
خوش حالم که هنوز زنده ای.
ممنون از لطفت :))
منم خوشحالم که هستی و امیدوارم حسابی موفق باشی و بترکونی :)
متن زیبا، وبلاگ زیبا، پاسخ ها زیبا
همینجا خودش احساس رضایته پسر
دمتم گرم
تشکر از لطفت و انرژی مثبتی که می‌دی 🌹