یه وقتایی پُرِ از دلیلی، دلیلی محکمهپسند امّا در دادگاهِ عقل و دلِ خودت! تصمیمایی می گیری که شاید از نظر خیلیها حتّی احمقانه بنظر برسه. از اونور همش ته دلت یه جوری هست و میخوای دلایلت رو برای افرادی شرح بدی که از قضا می دی! نتیجه چی میشه؟ حتّی اوضاع بدتر و خرابتر میشه طوری که خودت رو سرزنش میکنی که چرا کَپِ نامبارک رو باز کردم اصلا؟
نمیدونم شاید قراره یه وقتایی از فاز منطقیبودن بیای بیرون و به حرف دلت گوش بدی و پاش هم وایسی!!